• وبلاگ : حرفاي خودموني من
  • يادداشت : تقابل انتخاب و وظيفه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام،
    خبر زير از سايت اصولگراي تابناک جالب توجه بود. لطفاً ملاحظه نمائيد:
    http://tabnak.ir/pages/?cid=10220

    سلام

    نقد شما را بر اظهار نظر دوست مشترکمان ميپذيرم اما ايکاش در انتخاب نماينده اصلح آزادي عمل داشتيم و نظارت استصوابي شوراي نگهبان به منزله قيم مردم راه را بر انديشمندان جامعه نبسته بود !!

    در مورد پاسخگو بودن حکومت در برابر مردم تا دلتان بخواهد لااقل در آلمان که خود در آن زندگي مي‌کنم، براي شما نمونه مي‌شمارم. همين چندي پيش رئيس شرکت نيمه دولتي مخابرات، براي فرار از پرداخت ماليات حساب بانکي جداگانه در سوئيس داشت. بازداشت و دادگاه و انفصال از خدمت و جريمه چند ميليون يورويي (هزاران برابر مالياتي که نپرداخته بود) نتيجه کاري بود که تقريباً بين مقامات ايراني کاملاً عادي است.
    يا قبل از آن وزير دفاع آلمان بخاطر اينکه براي کاري اداري ولي غيرضروري از هواپيماي دولت استفاده کرده، در مجلس استيضاح شد؛ چون اولاً مخارج اضافي به ماليات‌دهندگان (مردم) وارد کرده، هم اينکه استفاده از اين هواپيما باعث آلودگي هوا شده. آنوقت وزير محترم امور خارجه با اهل و عيال و خانواده با هواپيماي اختصاصي به سوريه سفر زيارتي مي‌کنند و هيچ کجا پاسخگو نيستند.
    سالها پيش در هنگام ورود شاه ايران به برلين در درگيري دانشجويان مخالف شاه با مأمورين ساواک، پليس آلمان در حمايت از ساواک با مردم درگير مي‌شوند و يک نفر کشته مي‌شود. تمام فرماندهان پليس و وزير کشور استعفا مي‌دهند. تا همين پنج سال پيش پليس آلمان حق حمل سلاح نداشت؛ چون در استفاده از آن کوتاهي کرده بود. رنگ لباس پليس از سياه به سبز تغيير کرد تا ذهنيت مردم نسبت به پليس تغيير کند. حال همين هفته پيش بعد از انتخابات ايلام، پليس نظام اسلامي سه نفر معترض به تقلب را با تير مستقيم مي‌کشد. ولي وزير کشور فقط مي‌گويد اشتباه فرماندار بوده و تمام. فرماندار کماکان جايش نشسته و وزير هم نيازي به پاسخ‌گويي بيشتر نمي‌بيند.
    اگر مايل بوديد باز هم مثال‌هايي از اين دست که در رسانه‌هاي داخل ايران هم بازتاب داشتند خواهم گفت.
    در مورد مشکلات اقتصادي، توقع اين است بجاي تکرار شعار‌هاي مسؤولين، کمي تحقيق کنيد. قابل توجه شما: بيست سال قبل قيمت نفت ايران هفت دلار بوده و اکنون صد و پانزده دلار. ارزش دلار در اين بيست سال فقط چهل درصد کاهش داشته، ولي قيمت نفت شانزده برابر (يعني هزار و پانصد درصد) افزايش داشته.
    قيمت برنج و گندم فقط به نسبت ارزش دلار زياد شده؛ يعني در بيست سال گذشته فقط چهل درصد و در سال قبل فقط ده درصد. در ضمن تأثيرش فقط در کشورهاي کاملاً محروم و معمولاً قحطي زده نمايان شده. در کشورهايي مثل ايران که درآمدش به نسبت کاهش ارزش دلار و حتي بيشتر افزايش يافته نبايد نگراني وجود داشته باشد. در صورتيکه در همين دو هفته اخير قيمت نان و برنج در ايران پنجاه درصد افزايش يافته، تازه اگر برنج پيدا شود.
    بدهي‌هاي ده سال قبل را لطفاً با حساب ذخيره ارزي امروز مقايسه کنيد. ميزان درآمد‌هاي نفتي با حجم و ارزش واردات خود نشان دهنده رد تئوري مطرح شده شماست (?). فکر مي‌کنم منبع طرح چنين مطلبي، مقاله‌اي باشد که ميزان سود سرشار شرکت‌هاي نفتي انگليسي را در اين چند سال با ميزان سود کشورهاي اوپک مقايسه کرده. البته مطرح نکرده اين سود چگونه نصيب اين شرکت‌ها مانند شل شده. کافيست کسي را در شرکت نفت ايران بشناسيد تا به شما بگويد بزرگترين شريک تجاري شل شرکت نفت ايران است. حتي برنامه انبارداري پالايشگاه‌هاي ايران همه اخيراً با قيمت گزافي از شل خريداري شده‌اند. يعني دانشمندان جوان ايراني که انرژي هسته‌اي در آشپزخانه توليد مي‌کنند (نقل به مضمون سخنراني دکتر احمدي‌نژاد) توانايي نوشتن يک برنامه انبارداري را ندارند؟
    براي يافتن دلايل ديگر اين سود انبوه شرکت‌هاي نفتي غير اوپک، شما را به مصاحبه مطبوعاتي معاون فروش وزارت نفت ارجاع مي‌دهم که در پاسخ تناقض موجود ميان ميزان نفت فروخته شده با احتساب قيمت بازار و درآمد کل اعلام شده، فرموده بودند که ما بخاطر مشکلات سياسي چند ساله اخير مجبوريم نفت را با قيمت زير بازار به شرکت‌هاي واسطه بفروشيم. اين مصاحبه در خبرگزاري‌ها از جمله ايسنا منتشر شدند.
    اين را هم بگويم و از منبر بيايم پايين.
    حتماً از خبر قرارداد گازي بين قطر و اسرائيل باخبر هستيد. من خودم از اخبار صدا و سيما شنيدم. حتماً هم مي‌دانيد تنها منبع گازي قطر ميدان گازي مشترک با ايران است که ايران بخاطر تحريم‌هاي اخير و لغو قراردادهاي اکتشافي هنوز نتوانسته از اين ميدان گاز استخراج کند. ولي قطر اين کار را مي‌کند و با قيمت ارزان گازي که نصفش مال ايران است را در اختيار اسرائيل (دشمن اصلي نظام) مي‌گذارد.
    آيا وظيفه شرعي غير از اين است که اين خيانت‌ها و ناکارآمدي‌ها رسوا شوند؟ ولي کجا هستند تعيين کننده‌هاي وظايف شرعي؟ يعني نمي‌دانند؟ نمي‌بينند؟ آيا اينها نظام را تهديد مي‌کنند يا ميزان کم ولي آگاهانه مشارکت در انتخابات؟
    سلام،
    ممنون از شما بخاطر ادامه بحث دوستانه و همينطور پاسخي که به دوست محترمتان که بنده را آدم به حساب نياوردند، داديد.
    از گفتار شما، برداشت مي‌شود که فکر مي‌کنيد بنده هيچ اطلاعي از اسلام ندارم. محض اطلاع جنابعالي بنده نوه‌ي اسلام هستم. يعني نام پدر بزرگم اسلام بود. البته با نام که نمي‌شود ادعايي داشت، ولي لااقل وقتي کسي نوه‌ي آخوند است و در فاميل و دوستان نزديک روحاني کم ندارند مي‌شود فهميد آنقدر هم با مذهب و دين ناآشنا نيست. هرچند مي‌گويند گيرم پدر بزرگت فاضل... ولي لااقل بالاي منبر رفتن و پايين نيامدن را از آن خدابيامرز به ارث بردم.
    از شوخي گذشته نمي‌دانم تحصيلات شما در چه رشته و حدي است، ولي اگر حزوي نباشد، مطمئن باشيد تحصيل و مطالعه‌ي ديني شما از حقير بيشتر نيست.
    حال بحث خودمان:
    خوشحالم که لااقل کمبودها را قبول داريد و مانند برخي از مسؤولين آنها را انکار نمي‌کنيد. اين کار بحث ما را آسانتر مي‌کند.
    ببينيد دوست عزيز بحث ما بحث سياست و دين است. رأي دادن و مجلس و دولت يک امر سياسي و تا حدودي اجتماعي است. اگر گفته مي‌شد رأي دادن وظيفه سياسي يا اجتماعي است، تمام حرف‌هاي شما متين بود. البته در آن هم جاي حرف است که به آن خواهم پرداخت.
    وقتي صحبت از وظيفه شرعي مي‌شود، يعني شرع آنرا وظيفه دانسته. کاري که وظيفه است؛ يعني اجبار در آن کار است و انجام ندادنش مجازات دارد. انجام ندادن کاري که وظيفه شرعي است در آن دنيا مجازات دارد يعني گناه است. مسلماً کسيکه شرعيات را انجام ندهد و به آن پايبند نباشد، يعني شرع را قبول ندارد. چطور مي‌شود کسي چيزي را قبول داشته باشد، وظايفش را انجام ندهد؟ کسيکه شرع را قبول نداشته باشد هم مسلمان نيست. شما چطور مي‌توانيد ادعا کنيد کسيکه آگاهانه نماز نمي‌خواند، روزه نمي‌گيرد، الکل مي‌نوشد، گوشت خوک مي‌خورد، حجاب رعايت نمي‌کند و ... و مي‌داند شرع اينها را وظيفه دانسته و آگاهانه مخالف آنرا انجام مي‌دهد، باز هم مسلمان است؟ پس مسلماني در چيست؟ چون والدينش مسلمانند؟ فرق يک کافر و مسلمان در چيست؟ غير از رعايت وظايف شرعي؟
    باز هم تکرار مي‌کنم کسيکه وظيفه‌اي را که برعهده‌اش گذاشته شده با آگاهي انجام نمي‌دهد؛ تنها معني‌اش اين است که آن اصل را قبول ندارد. که در بحث ما و اين شعار آن اصل همان شرع است. پس در تهران و ري و اسلام‌شهر و شهريار و شميرانات و لواسانت و جاجرود و بومهن و شهرک‌هاي اطراف طبق آمار اعلام شده وزارت کشور فقط هفتصد و پنجاه هزار نفر بالغ وظيفه شرعي خود را انجام دادند و بقيه (هفتاد و هفت درصد) با انجام ندادن آگاهانه اين وظيفه اعلام کردند شرع را قبول ندارند يا بهتر بگوييم شرعي که شما مدعي آن هستيد را قبول ندارند. البته فرموديد رعايت نکردن وظايف شرعي گناه است. يعني اين تعداد که رأي ندادند، گناهکارند؟
    فرموديد حال اگر کسي شرع مورد نظر شما را قبول داشت و خواست وظايفش را انجام دهد ولي کسي را نه مي‌شناخت و نه کسي را اصلح مي‌دانست، بين بد و بدتر بايد بد را انتخاب کند. يعني مي‌فرماييد زمينه را براي حکومت بد ايجاد کنند؟ لطفاً پاسخ دهيد اگر دو نفر مشغول دزدي هستند شما وظيفه مي‌دانيد به آنکه کمتر دزد است کمک کنيد تا دزدي کند ولي آن يکي که بيشتر دزد است موفق به دزدي نشود؟ در حاليکه دزد اموال يک نفر را مي‌برد و حکومت بد زندگي و رفاه يک جامعه را. چرا اصرار داريد فقط براي مثلاً مشت محکم زدن به دهن آمريکا، در بد شدن اوضاع مملکت نقش داشته باشيد؟
    دوست عزيز، خدمت کردن حکومت به مردم به اين معني نيست که مثلاً نماينده‌اي مدام در حال امضاء کردن نامه‌ي وام دادن به افراد يا سفارش براي اشتغال باشد. اگر يک‌بار به مجلس رفته باشيد با اين صحنه آشنا خواهيد بود که مردم براي چه کارهايي به مجلس مراجعه مي‌کنند. دولت فعلي هم که سنگ تمام گذاشته مدام در حال خدمت مستقيم به مردم از طريق نامه گرفتن و بخشودن وام‌هاست. وقتي صحبت از خدمتگزار مردم مي‌شود، همين صحنه‌ها مجسم مي‌شود. در صورتيکه بجاي اين کارها آن نماينده مي‌تواند قانوني وضع کند تا تمام مردم بدون مراجعه به مجلس از اين امکانات استفاده کنند. اگر چنين قانوني هست و درست انجام نمي شود، آن نماينده وظيفه دارد تا آخر پي گيري کند و کساني که غفلت کردند را بازخواست کند. آن وزير، آن رئيس جمهور مي‌توانند با اخذ تصميمات صحيح و کارشناسي، بجاي خواندن تک‌تک نامه‌ها و سفارش و خدمت مستقيم شبانه‌روزي، مشکلات کل مردم را رفع کند، نه اينکه بدتر تصميماتشان باعث گراني‌ها و هرج و مرج باشد.
    خوشبختانه شما را فردي متين شناختم و به اين خاطر بحث با شما را مفيد مي‌دانم. ما وقتي در موردي بحث مي‌کنيم بهتر است از شعار دادن پرهيز کنيم و سعي کنيم بحث بر مبناي واقعي باشد.
    من جايي نگفتم تمام مسؤولين حکومت بد هستند. اتفاقاً خيلي از مسؤولين را به سبب فاميلي يا حتي دوستي از نزديک مي‌شناسم و به صداقت آنها اطمينان دارم. حتي رئيس جمهور را هم فردي ساده و تقريباً درستکار مي‌دانم (غير از دروغ‌ها و تهمت‌هايي که به علل سياسي مي‌زند). با تمام اينها بايد عملکرد مجموعه را در نظر گرفت و خود اذعان داريد آنچنان مثبت نيست. هرچند شعار‌ها ايده‌آل هستند، ولي آيا اين ايده‌آل‌ها محقق هم شده‌اند؟ از شرايط اقتصادي صحبت شد، فحشا را چه کنيم؟ ناامني را؟ اعتياد را؟ مشکلات فرهنگي را چه؟ سردرگمي جوانان را چه؟ اينها همه وظايف حکومت است. اينها همه همان ايده‌آلهايي است که مي‌گفتيد؟ خواهش مي‌کنم فقط جمکران را نبينيد. همان جواناني که مرا به ديدنشان در جمکران دعوت کرديد، هزاران مشکلي مالي و رفاهي دارند، که مسبب اصلي‌اش سياست‌هاي اشتباه دولت (به اعتراف وزير سابق اقتصاد) است. سري به يکي از ميادين يا پارک‌هاي شهر بزنيد، معتاد‌ها را خواهيد ديد. در کدام کشور با حداقل ايده آل‌ها چنين صحنه‌هايي را مي‌بينيد؟ سري به دادگاه‌ها بزنيد، تعداد دادگاه‌هاي کلاهبرداري و دزدي و تجاوز و قتل را حتماً خواهيد ديد. در کدام کشور اسلامي و غير اسلامي تعداد زندانيان کلاهبردار به اين تعداد است؟ آمار جنايت روزانه در شهر تهران به اعتراف رئيس پليس تهران بيشتر از جنايات کل آلمان در يک ماه است.
    مي‌فرماييد مردم ايران بايد تا ظهور منجي کوتاهي‌ها و اشتباهات حکومت را ناديده بگيرند و حکومت هم تلاشي براي بهتر شدن نکند، که يک زماني کسي مي‌آيد تا همه چيز درست شود؟ تکليف آن برندگان المپيادهاي علمي که در کشورم جز با سفارش آشنا و فاميل شغل مناسب نخواهند داشت ولي در کشور دشمن مردم و نظام (آمريکا) شغل و درآمد مناسب به آنها داده مي‌شود، تا زمان ظهور چيست؟ به همان امپرياليست خدمت کنند که حکومتشان قدرشان را نمي‌داند؟
    مثال واضح براي بحث مي‌تواند کشورهاي اسکانديناوي باشد. همانطور که حتماً مي‌دانيد هيچکدام از مسؤولين حکومتي اين کشورها دم از نجات بشريت و مدينه فاضله نمي‌زنند. ميزان مشارکت مردم هم در انتخابات به سختي به بيست درصد مي‌رسد. نه مثل آمريکا و روسيه کشورهاي استعمارگر هستند نه مثل انگليس و تا حدودي آلمان بازيگر استعمارگران و نه مثل کشورهاي عربي و اکثر کشورهاي دنيا نوکر استعمار. در اين کشورها کسي زير خط فقر (ماهيانه سرانه پانصد يورو) نيست، بي‌سواد ندارند، فساد (نه رابطه مونث و مذکر بلکه اخلاقي مانند تن‌فروشي، خيانت، دروغ‌گويي و ...) در پايين‌ترين حد است. اعتياد، کلاه‌برداري، دزدي تقريباً وجود ندارد. در نروژ در خانه‌ها قفل ندارد. يعني با اينکه نه شرع مي‌شناسند نه اسلام، کسي به مال ديگري تعدي نمي‌کند. حکومت هم نگران انقلاب نرم و سخت نيست. در مقابل ايران را بگذاريد. خودتان اذعان داشتيد که همه مشکلات شيطنت‌هاي خارجي نيست. پس چرا با وجود اينکه مي‌فرماييد حضور همه مردم در انتخابات لازمه حکومت درست است، در کشور ما با وجود مشارکت معمولاً بيش از شصت درصدي اينهمه افراد نالايق به حکومت رسوخ مي‌کنند؟ چرا هيچگاه کل مردم ايران طعم رفاه را نچشيدند؟ چرا با اين پشتوانه هميشه نگران تهديد نظام هستيم؟ ولي جايي که بيشترين ميزان مشارکت بيست درصد است، کسي دغدغه تهديد نظام را ندارد؟ همان نروژ هم صادر کننده نفت است. چرا نمي‌گويند چون دلار ارزن شده پس بايد همه چيز در يک سال دو برابر گران شود؟ چرا شيطان بزرگ براي غارت نفت آنها تهديدشان نمي‌کند؟ به نظر بنده، تمام اينها نقض کننده فرمايشات شما هستند.

    سلام
    1ـ اين که فرموديد «فرد شايسته اي در بين نامزدها نيافتيم»، اگر به اين معناست که ما مطمئنيم نامزدها هيچ کدام حداقل شرايط تقبل آن مسؤوليت را هم ندارند، پر واضح است که نبايد به هيچ کدام رأي داد. و اگر به اين معناست که حداقل ها را دارند ولي ايده آل ما نيستند، طبق حکم عقلي ترجيح بد بر بدتر، بايد يکي را برگزيد تا کار از بد، به بدتر نرسد.مسلّما اين کار براي حفظ نظام است که از واجب ترين واجبات است. چرا که باعث استحکام حکومتي مي شود که در راه رسيدن به ايده آل قدم بر مي دارد. در صورت اوّل هم نه اين که نبايد رأي داد، که بايد رأي سفيد داد. سود رأي سفيد هم به هيچ کس بر نمي گردد مگر نظام مردم سالار اسلامي( که در جاي خودش بحث شده که بهترين نظامهاست)
    2ـ اما اين که فرموديد تعريف جديدي از شرع و وظيفه کردم، به هيچ وجه چنين نيست. اين عين اعتقاد شيعه است که همه ي احکام الهي تابع مصالح و مفاسدي است که گاهي عقل آنها را درک مي کند و گاهي هم درک نمي کند. و البته اگر مقدماتش را به عقل بدهيم، حتما تأييد خواهد کرد.برفرض هم که وظيفه منظور همان وظيفه ي دستوري باشد، رفع تناقض بين وظيفه ي شرکت در اصل انتخابات و حق انتخاب يکي از اطراف بسيار بديهي است.
    3ـاما اين که فرموديد کسي با گناهان مذکور، از اسلام خارج شود، ما چنين اعتقادي نداريم. کسي با فقط گناه کردن از اسلام خارج نمي شود مگر اين که احکام ضروري اسلام را در عقيده انکار کند. در بحث شرکت نکردن در انتخابات هم اگر چه گناه و معصيت شرعي صدق مي کند، و کسي که کوتاهي کرده بايد در محضر خدا بايد جواب بدهد، ولي به هيچ وجه به معني خروج از اسلام نيست.
    4- شما فرموديد اگر کسي مسلمان واقعي باشد تحت تأثير تبليغات قرار مي گيرد و حتما رأي مي دهد و اين با حقّ اختيار در تنافي است. اگر سري به بحث جبر و اختيار شيعه بزنيد و کمي کتابهاي کلامي ما را مطالعه بفرماييد تصديق مي فرماييد که امر به معروف و دعوت به کار خير، هرگز با اختيار درگير نمي شود. اگر شما کسي را با نصيحت و صحبت قانع کرديد که از دروغ پرهيز کند، و او خودش انتخاب کرد که ديگر دروغ نگويد، آيا مي توان گفت او به اجبار و نه از سر انتخاب، راستگويي را برگزيده است؟
    5 ـ باز فرموديد که اگر مردم اشتباه انتخاب مي کنند چرا انتخابات؟ خيلي واضح است. اين اقتضاي نظام مادّي و خلقت بشر است. اگر قراربود مردم به زور به راه درست و به بهشت هدايت شوند، ديگر ميزاني براي تشخيص خوبها و بدها نداشتيم. نظام خلقت به اين گونه است که انسانها خود به دست خود سرنوشت فردي و اجتماعي خود را تعيين کنند. حال گاهي سراغ علي بن ابيطالب مي روند، گاهي سراغ معاويه بن ابي سفيان، گاهي هم بين اين دو را انتخاب مي کنند. بناي دين بر زورگويي نيست.مگر در جايي که خود مردم تسلط حکومت اسلامي را پذيرفته باشند. همان گونه که اميرمؤمنان علي عليه السلام، بعد از خلافت، مردم را به انجام وظايف اجتماعي امر مي کردند و آنها را در مقابل کوتاهي ها سرزنش و تنبيه.
    6. اين را قبول دارم که نظام دموکرات، فقط رأي دادن نيست و نمايندگان و دولت خادم مردم اند(اگر چه شما درمورد خادم بودن نمايندگان در وبلاگتان کمي ترديد کرديد) ولي اولا ما هم قبول داريم که بسيار اتفاق افتاده است که منتخبين مردم راه ديگري جز رفاه و اعتلاي مردم را رفته اند. و اين را تأکيد مي کنيم که ما در جامعه ي ايده آل و در مدينه ي فاضله زندگي نمي کنيم. و اين را هم به تآکيد مي گوييم که اسلام و عدالت و برادري هنوز در اين کشور و در هيچ جاي دنيا آن گونه که بايد، اجرا نشده است. اين امر هم به عقيده ما تا زمان ظهور منجي واقعي بشريت و امام معصوم اتفاق نخواهد افتاد. ثانيا پيشرفتها و عقب ماندگي هاي يک ملّت دستخوش عوامل بسياري در درون و بيرون آن جامعه است و نمي توان همه ي شکستها را با يک چوب راند. همانگونه که دشمن در خيلي موارد نقشي در عقب افتادگي ما ندارد و کوتاهي از خود ماست، همه جا هم عقب افتادگي نتيجه ي کوتاهي مسؤولين نيست. و شما تأثير و تأثرات شديد نظامهاي جهاني را قبول داريد. مهمترين آنها تحولات مربوط به نفت است و گندم و غذا و...
    7ـ اين که فرموديد در ايران، نظام بازخواست از مسؤولين بسيار ضعيف عمل مي کند، کاملا با شما موافقم و اميدوارم روزي برسد که هر مسؤولي آن گونه که حقّ است بازخواست شود تا در برابر هر تصميم و فعلي، قبلا خوب فکر کند و مصلحت عامه را لحاظ کند.البته اين سؤال هم هست که مگر در کشورهاي به اصطلاح متمدن چقدر مسؤولين به دادگاه امّتها کشيده شده اند که در ايران؟! پس مقايسه کردن ايران با ديگر کشورها هم مشکلي را حل نمي کند.
    8ـ شما از کجا مي گوييد همه ي آنهايي که به مجلس رفته اند دغدغه اي جز آسايش مردم داشته اند؟ آمار مورد اعتمادي داريد؟ در مورد عقب افتادگي ها هم که گفتني ها را گفتم. و البته تأکيد مي کنم که همه ي مسؤولين ما وظيفه شناس نبوده اند و نيستند. ولي همه را به يک چوب راندن، دليل مي خواهد.
    9ـ خود شما که الان در خارج به سر مي بريد مي دانيد که بيشترين ضرر گراني نفت، به کشورهاي صادرکننده ي نفت بر مي گردد و اين در دنياي امروز بسيار روشن است. لذا گران شدن نفت، نه تنها نفعي به کشور ما وارد نکرده است که باعث ضرر هم شده است. به علاوه اين که، خود اوپک و بقيه ي مراجع ذي صلاح تأييد کرده اند که نفت در زمان ما در حقيقت ارزانتر از چندين سال پيش فروخته مي شود. اين را با افت شديد قيمت دلار به خوبي مي توان فهميد.
    10ـ اين را اعتراف مي کنم که فساد اقتصادي در کشور ما هنوز مهار نشده است. و اين راه هم باور دارم که اقتصاد کشور ما بسيار مريض است. چه در قياس با اقتصادسرمايه داري غرب و چه در قياس با نظام اقتصاد اسلامي ايده آل. و اين را هم قبول دارم که حقّ مردم شريف ايران آن گونه که بايد، ادا نشده است. ولي اين را قبول ندارم که اگر نظامي غير از نظام فعلي روي کار بود، وضع بهتر از اين بود که هست.
    موفق باشيد.

    سلام

    هميشه مجبوريم انتخاب كنيم

    حتي وقتي انتخاب نمي كنيم گزينه انتخاب نكردن را انتخاب كرده ايم

    يك عده وقتي دوست ندارند آدم به حساب بياند . خب اذيتشون نكن بزار راحت باشند.

    خودشون مي فهمند . روي ادمي زاد ها كار بشه اونا هم خودشون ملتفت ميشند

    همين!

    پاسخ

    سلام. البته من عقيده شما رو ندارم که اينها نمي خواهند آدم باشند. به هر حال نظر هر انساني محترم است. بايد ببينيم مي توانيم با تبادل و تضارب آرا به راه صواب برسيم يا خير. مهم اين است و ديگر هيچ!

    سلام و خسته نباشيد.

    مطلب خوب شما را تحت عنوان تقابل وظيفه و انتخاب خواندم.من هم مي خواهم بگويم که وظيفه انتخاب مي آورد و انتخاب کردن وظيفه.

    از تشريف فرماييتان به وبلاگ و ابراز محبت شما بينهايت ممنونم.

    انشاءالله سالم،شادکام،پايدار و در همه امور موفق باشيد.

    پاسخ

    سلام. وظيفه بود. البته خودم انتخاب کرده بودم خدمت برسم. يا علي
    با سلام
    اميدوارم حالتون خوب باشه
    من بعد از يه تاخير خيلي کوچولو آپ کردم
    خوشحال ميشم افتخار بديد و قدم رنجه کنيد
    موفق باشيد
    با بهترين آرزوها
    پاسخ

    سلام. ان شاء الله
    اميدوارم همه کامنتم فرستاده شده باشد.
    سلام،
    ممنون از وقتي که گذاشتيد.
    بنده مانند صدا و سيما بارها تکرار کردم «وظيفه‌ي شرعي و ملي شرکت در انتخابات» پس مطمئناً مي‌دانم منظور وظيفه شرکت است. ولي چرا بايد شرکت در انتخابات (آزاد يا غير آزاد فرقي ندارد) وظيفه باشد؟
    اگر کسي بين نامزدها کسي را شايسته نمايندگي ندانست، آنوقت آن وظيفه شرعي و ملي شرکت چه مي‌شود؟ ليست سفيد دهد؟ چرا؟ فقط بخاطر اينکه مشارکت سياسي و اجتماعي کرده؟ نفع تعداد بالاي شرکت کننده با انتخاب سفيد براي مردم چيست؟ جز اين است که تمام منافع آن براي شعاردهندگان است نه مردم؟
    فکر مي‌کنم مغلطه جايي اتفاق مي‌افتد که بخواهيم وظيفه‌ي شرعي را براي انتخابات از نو تعريف کنيم. هم معني شرع مشخص است، هم وظيفه. با اين تعريفي که شما داريد مي‌کنيد، يعني مسائل شرعي مانند حجاب و شرب خمر و حرامات همگي لوس مي‌شوند؛ چون خيلي‌ها مي‌توانند عنوان کنند که لزوم انجام آنرا نمي‌بينند. آيا با تعريف شما، کسيکه حجاب را رعايت نکند، شرب خمر کند، گوشت خوک بخورد و ... توبه هم نکند، باز هم مسلمان است يا نه؟ به همان دلايلي که اين فرد مسلمان نيست، اگر شرکت در انتخابات وظيفه شرعي باشد، پس کسيکه در انتخابات شرکت نکرده، او هم مسلمان نيست.
    مسلماً قانوني براي به زور کشاندن مردم به پاي صندوق نيست، ولي کسيکه مسلمان است و به شرع معتقد، مسلماً تمام شرعيات را انجام مي‌دهد. پس با اين شعار و تکرار براي جا انداختن آن، اينگونه افراد را مجبور به شرکت در انتخابات مي‌کنند. مسلم است کسيکه به شرع اعتقادي ندارد، دليلي نمي‌بيند به اين شعار توجه کند.
    کذايي در لغت به معناي «مورد اشاره» است، ولي متأسفانه اغلب معني آنرا اشتباه بکار مي‌برند. اگر منظور شما آمار انتخابات مورد اشاره تهران است، که هيچ، ولي تا آنجا که مي‌دانم آمار مشارکت انتخابات در تهران به صورت رسمي از صدا و سيما و روزنامه‌هايي مانند کيهان و خبرگزاري‌ها همين بيست و سه درصد (هفتصد هزار و خورده‌اي نفر) عنوان شده. البته اگر در همين هم شک نکنيم، وگرنه حتي برخي نامزد‌ها هم نسبت به تقلب در انتخابات اعتراض داشتند و دارند.
    سؤال من اين است که تکليف اين تعداد پايتخت‌نشين که با توجه به شعار فوق باز هم رأي ندادند، چيست؟
    فرموديد مردم از صدر مشروطه تا بحال بارها در انتخاب خود اشتباه کردند. سؤال بنده اينجاست که اگر چنين امري درست است، اصلاً چه لزومي به رأي‌گيري است؟ چرا بايد سرنوشت يک کشور بخاطر رأي اشتباه مردم چهار سال خراب شود؟ اينجاست که فرق دين و شرع با مسائل سياسي جديد مانند دموکراسي نمايان مي‌شود.
    دوست عزيز، دموکراسي (يا به قول خودتان مردم‌سالاري) فقط شرکت در انتخابات نيست. در جوامع دموکرات وقتي حزب يا گروهي توسط مردم انتخاب مي‌شوند، فرقي ندارد با چه تفکري يا چه ايدئولوژي، در خدمت همه مردمند و مردم هم در خدمت آنها. اپوزيسيون هم مراقب است تا حکومت در راستاي خدمت به مردم دست از پا خطا نکند، و آنقدر قدرت دارند که کوچکترين اشتباهي از حکومت را رسوا مي‌کنند.
    حال بفرماييد با تمام اين توصيفاتي که از عقل و شرع کرديد، در نظام مردم‌سالاري ديني ايران، حکومت در اين سي سال چقدر به فکر همه‌ي مردم بوده؟ دقت کنيد همه‌ي مردم که من نوعي هم جز آن هستيم. چقدر همه‌ي مردم غير از زمان انتخابات و هشت سال جنگ، در خدمت حکومت بودند؟ اپوزيسيون داخل ايران کجا هستند و چقدر قدرت دارند؟ بارها که دولتمردان ايراني اشتباه کردند کجا و چگونه جوابگو بودند؟ البته اگر منصف باشيد و نگوييد مملکت مشکلي ندارد.
    در عرض يک سال قيمت مسکن و مايحتاج عمومي از دو برابر هم بيشتر مي‌شود، آنوقت چسبيده‌اند به سه تا پنج درصد تورم اروپا و آمريکا که تازه با مطرح کردن گسترده از سوي اپزيسيون‌ها و تدبير حکومت‌ها مهار هم شده و به مردم فشاري نمي‌آيد. ولي در ايران اجناس روزبروز گرانتر مي‌شود ولي مي‌گويند مملکت مشکلي ندارد.
    دوست محترم، شما که بر لزوم عقل‌گرايي تاکيد داريد، لطفاً بگوييد چرا با وجود وظيفه شرعي بودن شرکت در انتخابات و با وجود هزاران بار گزينش اصلح نمايندگان از وزارت کشور و شوراي نگهبان گرفته تا مردم متدين، باز هم کساني وارد مجلس مي‌شوند که دغدغه‌شان چيزي غير از رفاه و آسايش مردم است؟ که اگر بود با وجود درآمدهاي کنوني سرشار نفتي هيچ ايراني نبايد کمبودي در زندگي مي‌داشت.
    پاسخ

    با سلام و احترام. ممنون که تشريف آورديد و نظرتان را درج فرموديد. بنده هم جوابيه که نه، حواشي اي به نظرات شما زده ام که در ادامه ي نظرات دوستان آورده ام. از ادامه ي بحث در فضاي صميمي موجود استقبال مي کنم.