سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردی از قبیله خثعم نزد رسول خدا آمد و گفت : «منفورترین کار نزد خداوند چیست ؟».فرمود : «شرک ورزیدن به خداوند» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «بُریدن از خویشان» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «امر به منکر و نهی از معروف» . [.عبداللّه بن محمّد ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ]
پنج شنبه 86 خرداد 24 , ساعت 1:56 صبح

سامرا

امام زمان سلام.

شما خوبی؟من خوب نیستم. راستی این چه سوالی بود که پرسیدم؟!

معلومه که شما هم خوب نیستی!میدونم از امروز صبح تا حالا دائم اشک از چشمهای نازت سرازیره.اینو وقتی فهمیدم که عصر یه غم سنگینی روی سینه ام نشسته بود. هر کار کردم رهام نمی کرد. فهمیدم شما خیلی ناراحت هستید که اثرش به ما بدها هم رسیده. چه برسه به آدم خوبها.

آقا جون!امروز خیلی ها برام پیامک و آف گذاشته بودند. من هم برای خیلی ها..ولی حیف !حیف که شماره ی همراهتو به من ندادی. حیف که نمیدونم آی دی شما کدومه تا برات آف که نه، پیام زنده بگذارم. آخه میدونم آقای من همیشة خدا آن لاینه.

آقای من! ناراحت ریختن دو تا گلدسته نیستم ها. میدونم تو هم همین طوری. اینها نشونه اند «که ره گم نشود» مهم اون دلیه که شکست و تکه هاش از چشمهای قشنگتون ریخت.

راستی یه سؤال داشتم از خدمتتون آقا! چرا این حیوونهای امریکایی و همدستهای بی شعورشون نمیرن جای دیگه ای رو خراب کنند؟؟ مثلا کربلا که مهمتره!کافیه یه آجر از حرم عموت عباس روی زمین بیفته تا این شیعه ها خودشون رو بکشند.حتّی ممکنه یه جنگ داخلی قوی هم توی عراق درست بشه. امّا سؤال من اینه که چرا رفتند سراغ حرم شریف پدر و جدّ بزرگوارتون؟!

...فکر کنم جوابش رو از اخبار شنیدم. حالا اگه خواستی، برام یه آفی،پیامکی، چیزی بذار ؛ شاید بفهمم چرا محلّ غیبت شما رو خراب کردند؟ شاید فکر کردند شما هنوز اونجا هستی. شاید فکر کردند خویشان شما هنوز اونجا زندگی میکنند. شاید خواستند یه زهر چشمی از شما بگیرند.زبونم لال..

شاید خواستند بگن: آی شیعه ها شما که میگین مهدی دارین، پس کو این امام غایبتون؟! چرا نمیاد قبر بابا و جدّشو درست کنه؟ چرا خودشو نشون نمیده؟ نکنه شما شیعه ها دروغ میگین؟

ولی مولای من! ما که میدونیم شما صبرتون چقدره!میدونیم حالا حالاها باید صبر کنیم. میدونیم که میخوای ببینی ما چیکاره ایم و چند مرده حلاجیم!

سیّد و مولا! من بد بنده و رهروی برای تو بودم. خودت هم اینو خوب میدونی. امّا باور کن به خاطر اون بندی که از قلبت به قلبم بستی، عمرًا بتونم ناراحت نباشم. عمرا بتونم جلوی اشکم رو بگیرم. عمرا این غمه ول کن سینه ی من باشه. اصلا دلم به همین خوشه. به این که وقتی تو غمگینی منِ عاصی هم خود به خود غمگینم.

امام زمان! منو تو غمت شریک بدون....همین!

راستی این رو توی وبلاگم گذاشتم که بهونه ای بشه به خونه ی من هم یه سری بزنی. برای اینکه حتما به دستت برسه سند تو ال هم میکنمش.

آقا جون. اگه یه وقت قابل دونستی کامنت بذار. می میرم واسه کامنتی که تو بذاری....

سامراسامرا

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظ
[عناوین آرشیوشده]