سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی به سوی بهشت برایش بگشاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
یکشنبه 86 آبان 13 , ساعت 12:50 صبح

 

   وارد سلمونی شدم. آقا منصور و همکاراش مشغول کار بودن و مغازه هم مثل همیشه شلوغ بود. نیم ساعتی تا اذان وقت بود. سلام کردم و پرسیدم: قبل از نماز نوبت من میشه؟ و آقا منصور با لهجه ی قشنگ قمی گفت:بله حاج آقا. بشین. هنوز داشتم دنبال یه صندلی خالی میگشتم که یه چیز جدید چشمم رو زد. یه کتابخونه! آره، یه قفسه ی کتاب توی مغازه گذاشته بودند که چهل پنجاه تایی کتاب داشت.خیلی واسم جالب بود؛ یه کتابخونه تو یه آرایشگاه.البته تو آرایشگاه آقا منصور همیشه روزنامه پیدا میشد. اون هم از هر خط و خطوطی که میخواستی. البته محدود. خانه ی مطبوعات دفتر تبلیغات که نبود؛ یه سلمونی بود تو محله ی خاکفرج قم. به هر حال آرایشگاه منصور تا حالا آرایشگاه بود و حالا کتابخونه هم شده بود. آرایشگاهی که مشتری هاش زیاد بودند و گاهی تا یه ساعت منتظر میشدند. حساب کنید از صبح تا شب چقدر وقت همینجوری هدر میرفت!

   بهشون تبریک گفتم و نشستم روی صندلی. یهو یه جرقه مثل لامپهای تو کارتونها، بالای فکرم! روشن شد. تصمیم گرفتم واسه تبلیغ هم که شده چند تا عکس ناب بگیرم و بچسبونم تو وبلاگم. و همین کار را هم کردم. نوبتم رو سپردم به آقا منصور و رفتم دوربین رو از خونه آوردم و چلپ چلپ عکس گرفتم. بعدش هم چند تاشو انتخاب کردم و ... و البته تو این گیر و دار جو زده شدم و چند تا کتاب هم به این کتابخونه ی تازه کار هدیه کردم. البته وعده ی کتابهای دیگری هم دادم(ریا نشه!)

 آرایشگاه منصور

   راستی یاد یه نکته ی دیگه هم افتادم. مقام معظم رهبری تو خطبه های نماز عید فطر امسال به اسراف به عنوان یه عیب ملّی اشاره کردند. به نظر من این کار آقا منصور خیلی جالب بود. چه اسرافی بدتر از اسراف در ثانیه ها! جلوگیری از هدر رفت وقت مشتری ها خودش یه صرفه جویی با ارزشه. کاش همه ی مکانهای عمومی کشور ما مثل آرایشگاه منصور میشد و کاش همه ی مسؤولین(1) ما مثل ایشون فکر میکردند. هر کسی هر چقدر کار ازش بر میاد انجام میداد تا این سرمایه های خدادادی اتلاف نشه. راستی شما برای جلوگیری از اسراف چه فکری کردین؟

- - - - - - - - - -

   پ.ن:

  ( 1)البته زحمتهای انجام شده در برخی مراکز نادیده گرفته نشه. بنده در شهرهایی مانند تهران و اصهفان از این کارها فراوون دیدم. ولی عموما کارهای دولتی بودن. کمتر کسی رو دیدم که با سرمایه ی شخصی چنین کاری انجام بده. این برای شهرهایی مثل قم که جو عمومی ش کمتر توسعه پیدا کرده خیلی خوبه. همچنین محله های فقیر شهرها که معمولا خدمات فرهنگی کمتر به چشم میخوره.

 

آرایشگاه منصور

آرایشگاه منصور

 

 

 

آرایشگاه منصور

 

 

 

آرایشگاه منصور

 

 

 

آرایشگاه منصور

 

آرایشگاه منصور

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظ
[عناوین آرشیوشده]