سفارش تبلیغ
صبا ویژن
میوه دانش، با کردار نیک چیده می شود نه باگفتار نیک . [امام علی علیه السلام]
شنبه 86 دی 29 , ساعت 1:33 صبح

 

   امشب در کربلا هر کسی حالی دارد. یکی مشغول دعاست؛ دیگری قرآن می خواند؛ آن یکی به قیام و رکوع و سجود با معشوق یکتا سرگرم است. کسانی که از خیمه ها دورند، صدایی چون صدای زنبورهای عسل را می شنوند. و این همان صدای عاشقان خداست که از اینجا به گوششان می رسد. دارند با خدا مناجات می کنند. خیلی زیباست که کسی بداند فردا در بدترین شرایط کشته خواهد شد و بعد، از این پل به بهترین منزلگاهها ـ که همانا بهشت است ـ ره می سپارد؛ ولی همچنان مشغول استغفار باشد. شاید می ترسند مقامی را که امامشان نشان داده، از دست بدهند. می ترسند تا فردا، یک اشتباه نگذارد به این لذّت دایم برسند. نه اینکه الان لذّت نمی برند. همین چند ساعت قبل، از فرط خوشحالی رو به مزاح آورده بودند. از جوان تا پیرشان شوخی می کردند و می خندیدند. و الان اشکهاشان جاری و صداهاشان به درگاه اله یکتا بلند است. خدایا امشب شب قدر است یا شب عاشورا؟ و شاید شب قدر این عاشوراییان باشد.

   راستی آن طرف معرکه چه خبر است؟ گویی بساط عیش و نوش است! خمر و قمار که جای خود دارد. قهقهه های مستانه و متکبّرانه هم بلند است. این صدای گلّه ی گرگهاست که از تاریکی به گوش می رسد. نمی دانم چطور قبول کنم که اینها برای رضای خدا تن به کشتن عزیر و در دانه ی رسول خدا داده اند؟! کشتن کسی که تا همین چند وقت پیش، او را به مهمانی خوانده بودند! و نمی دانم چطور قبول کنم که اینها مرد اند؟! بله، خودم می بینم که چادر و پوشیه بر تن ندارند. ولی رسم مردانگی این نیست که چند صد هزار نفر در مقابل چند ده نفر ـ آن هم مهمان ـ بایستند. این میان یک علامت دیگر به رسم تعجّب، خودنمایی می کند. اگر کسی درون این گروه باشد، شاید هیبت سپاهیان، امر را بر او مشوّش کند و نتواند حقّ را بشناسد؛ ولی آنهایی که دارند از دور به طرف سپاه پسر زیاد نزدیک می شوند که دَویّ زنبور عسل را از زوزه ی گرگ تشخیص می دهند. اینها چرا طرف گرگها می روند و از عسل سعادت فراریند؟! باز نمی دانم. مگر اینها چقدر از عصر رسول خدا فاصله گرفته اند که یادشان رفته پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله) درباره ی حسن و حسینش چه فرمود؟ مگر نفرمود که اینها امامند. بنشینند یا قیام کنند؟(1) چه شده که الان بعد از فقط 50 سال، چنین شتابان به بیراهه می روند؟

   به هر حال امیدوارم حرّ آنجا نماند. او که به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ارادت دارد. او که به حسین (علیه السلام) جسارت نکرد. باز تعجّبم اینجاست که چرا تا کنون بین نفس و مولا محیّر است. چرا هنوز نتوانسته تکلیفش را با دلش روشن کند؟ به هر حال تا صبح فرصت دارد. خدایش نگه دارد!

   از اصحاب آب و نهر خسته شدم. همه چیز تکراری و بی محتواست. بروم، ببینم اصحاب تشنگی و عطش دل کویریشان چه سان است؟  باز صدای عسل می آید و کندو و مناجات. و زمزمه ی قرآن حسینی که از همه زیبا تر است. خضوع و خشوعش که کون و مکان را به سجده آورده است. این میان، صدای قدمهای یک پهلوان هم می آید. قدمهایی که صدای تسبیح می دهند و بوی خلوص و زهد. پدری که فضیلت از او نشأت گرفته است. همان که در میان بنی هاشم قمری درخشان است. آری! اوست که دور خیمه ها می چرخد و نه تنها به زنان و کودکان، که به سربازان سر باز هم آرامش می دهد. او یک پیام هم برای زینب دارد. می گوید: زینب راحت باش. عبادتت را بکن. فردا شب تو هم مثل من باید قدم بزنی. الان هر چه می خواهی در برابر خدایت قیام و رکوع و سجود کن. فردا شب، این قدمها برای نماز ایستاده یاریت نمی کند. فردا تو پناه کودکانی.

   آن قدر این شب زیباست که نمی خواهم تمام شود. و آن قدر فردا مصیبت سنگین است که نمی خواهم فرا برسد. برای همین، نوشته ام را نا تمام رها می کنم و می گویم: مکن ای صبح طلوع! ...(2)

 ----------------------------

1. الحسن و الحسین إمامان ِ، قاما أو قعدا.

2. ولی چه فایده که ورای این شب روشن، صبحی تاریک در راه است و اشک و گریه و خون و اسارت و... وای از دل زینب!

 


چهارشنبه 86 دی 26 , ساعت 11:56 عصر

 

   چند وقتی است که عدّه ای، دنبال ترویج عمل خرافی قمه زنی هستند و برای اثبات شرعیت آن آسمان ریسمان می کنند. به طوری که حتی به بعضی بزرگان و مراجع از جمله حضرت آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله) هم نسبت هایی را داده اند. برای این که افکار عمومی کمی روشن تر شود، استفتائی از این بزرگوار را در ادامه ی این پست می آورم. امیدوارم که مردم مسلمان و شیعیان و مریدان واقعی امام حسین (علیه السلام) با تأمّل بیشتری به این قضیه نگاه کنند، و فریب ظاهر برخی نوشته ها و شب نامه های موجود را نخورند.

   متن کامل این استفتا و پاسخ آن بدین شرح است:
«محضر مبارک مرجع بزرگوار، حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(دام ظله العالی)
سلام علیکم؛
به استحضار مبارک می‌رساند، مدتی است یک لوح فشرده (سی دی) با عنوان «حقیقت مظلوم» در ارتباط با فتوای مرحوم اصفهانی به وجوب قمه‌زنی، تکثیر و توزیع گردیده و در آن با نقل قول و انتساب مطلبی به جنابعالی در راستای تقدس خون قمه‌زنان و وصیت حضرت‌عالی برای همراهی در کفن و قبر خود بهره‌برداری نموده و در این مطلب استناد به حضرت‌عالی نموده‌اند، مستدعی است در جهت تنویر افکار مقلدین حضرت‌عالی نسبت به صحت و سقم مطلب مزبور اعلام نظر نمایید. باتشکر، جمعی از مقلدین حضرت‌عالی، تهران، مسجد امام موسی‌بن جعفر(ع)
پاسخ:
 باسمه تعالی
آن چه بنده نقل کرده‌ام، مخالفت مرحوم استاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی (رحمت الله علیه) با عملیت قمه و آن که تا آخر هم مخالف ماندند و هیچ اجازه ندادند.
اما بنده چنین لباس خون آلودی ندارم و چنان وصیتی هم نکرده‌ام»

 

 جواب استفتای آیت الله بهجت به شایعه ای در مورد قمه زنی

   برای اطلاع بیشتر به اینجا مراجعه کنید.

این هم کتابی در جواب برخی شبهات موجود در باره قمه زنی
کتاب دست پنهان

در این رابطه:

قمه زنی سنت یا بدعت؟

فیلم توضیحات صریح آیت الله بهجت درباره قمه زنی و
سخنان منسوب به ایشان

 

 


یکشنبه 86 دی 23 , ساعت 12:45 صبح

 

 بوی سیب و حرم حبیب و حسین غریب و کرب و بلا

 لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً

----------------------

پ.ن:

1. اگه میخوای همین الان بری کربلا، اینجا کلیک کن

2. التماس دعا

 


یکشنبه 86 دی 23 , ساعت 12:39 صبح

 

   برف با همه ی زیبایی هایش، امتحانی بود که به ما نمره ی شعور اجتماعی داد. راستش این چند روزه خیلی اذیّت شدم. خیلی هم درس گرفتم. مردم پیرامون خود را هم بیشتر شناختم. انسانهایی را دیدم که برای راحتی خود، برف جلو راه مردم می رختند و از زمین خوردن انسانها و صدای شکستن دست و پاهای خلق الله واهمه ای نداشتند؛ و کسانی دیگر که برای راحتی دیگران، همان برفها را می روفتند و به کناری می ریختند و از زحمت نفس لذّت می بردند؛ از کسی هم انتظار هیچ پاداشی نداشتند. و کسانی که از کنار این همه اتّفاق می گذشتند و اصلا نمی فهمیدند چه دارد اتّفاق می افتد.

   راستش، ما ایرانی ها سه گروه هستیم: گروهی که خیلی نامردند؛ منافقند؛ دم از انسانیت و شرف و مردانگی می زنند. ولی هنگام امتحان، همه ی سخنوری های خود را فراموش می کنند. تا وقتی حقوقشان در خطر است، فریاد «وا اسلاماه»، «وا شرفاه» و «وا عدالتاه» آنها بالاست. ولی وقتی نوبت خودشان می رسد، تنها چیزی که مهم نیست، انسانیت است. و تنها چیزی که مهم است، منفعت شخصی یا گروهی آنهاست. گروه دوم بسیار با گذشت و ایثارگر هستند. کم حرف می زنند؛ ولی وقت عمل، از همه پرکارترند. اگر بگوییم کشور ما، پیشرفت، آزادی و امنیت خود را مدیون این گروه است، گزافه نگفته ایم. گروه سومی هم هستند که بهترین نام در خور آنها «حزب باد» است. آنها اصلا نمی دانند دنبال چه هستند. بیشترین همّت آنها این است که هر گروهی حاکم شدند، با آنها باشند. هر جا جمعیت بیشتر بود، طرف آنها کشیده می شوند. آنها انسانهای خاکستری هستند و برای رسوا نشدن، همیشه همرنگ جماعت می شوند. برایشان هم مهم نیست جماعت، چه جماعتی باشد.

   راستی جامعه ی زمان ما چقدر شبیه به جامعه ی کوفیان زمان حسین بن علی (علیهما السلام) است! البته این مسلّم است که حبیب های زمان ما از حبیب های صدر اسلام بیشترند. و البته که یارانی مثل یاران امام حسین (علیه السلام) هم در زمان ما کم نیستند. ولی سؤالی که تک تک ما باید از خود بپرسیم این است که: «من در کدام جماعتم؟» آیا من در وجود خود، حرّ هستم، یا عمر بن زیاد، یا شمر بن ذی الجوشن، یا...یا حبیب بن مظاهر اسدی؟ سؤالی که در صحنه ی پیکار باید جوابش را گرفت.

 


دوشنبه 86 دی 17 , ساعت 1:12 صبح

 

   تمام نیمه ی شمالی ایران امروز سفید شد. قم هم دیشب و امروز برف بارید. برای ما که برف زیاد دیده ایم، تکراری بود. قمی ها بال در آورده بودند. ما هم خوشحال بودیم. سالها بود که قم چنین برفی ندیده بود. داستان برفهای نیم متری و یک متری، فقط گاهی از خاطره ای به ذهنی می بارید و زود می خشکید. ولی امروز همه ی چشمها سفید بود. حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) هم.

   صبح برای پیدا کردن یک منظره از خانه بیرون زدم. همه اش قشنگ بود. ولی چیز تازه ای به چشمم نخورد؛ جز باد تندی که چترها را عاصی کرده بود و نمی گذاشت برفها راحت به زمین بنشینند. یا باید همه ی قم را در وبلاگ می گذاشتم یا بی خیال می شدم. با خود می گفتم دنبال چه بگردم که دیگران نگشته اند؟ چه چیز ممکن است در وبلاگها نیامده یا کمتر آمده باشد؟ به ذهنم رسید که طلبه ام و اعتقادم می طلبد فقط دنبال یک چیز بگردم. چیزی که هر چشمی نمی بیندش. پس شروع کردم از برفها سراغ خدا را بگیرم. آخر هم پیدایش کردم. وسط شهر قم، رودخانه ای است که همه ایران می شناسندش. رودخانه ای که بیشتر سال خشک است. ولی وسط این یخبندان که خون در رگها یخ می بندد، در این رودخانه، آب جاری است. شاید برای خیلی ها تازه نباشد، ولی از زاویه  دید من، تازه بود و شگفت آور. داستان استقامت و صبر را شنیده بودم ؛ ولی ندیده بودم. در روزی که نه تنها پاروی شکسته ی خانه ی ما، که همه ی قطرات آب زورشان به برف نمی رسد، آب نیمه جان این رودخانه، زورش به برف رسیده است. به جای سکون و نشستن، به پا خاسته و می رود تا زندگی همیشه جاری باشد. ناگاه زبانم چرخید و گفت: سبحان الله! بعد هم یاد این آیه ی شریفه افتادم:

( فضّل اللهُ المجاهدین علی القاعدین أجرًا عظیمًا)

خداوند مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است.

سورة النّساء الآیة 95

 زندگی جاری است

 زندگی جاری است


یکشنبه 86 دی 9 , ساعت 9:48 عصر

   از خیلی وقت پیش مقالات و بیانیه هایی مخالف نظام برایم میل میشد. نمی دانم کدام خیر دیده(یا ندیده) ای ایمیلم را به اشتراک این گروهها گذاشته است.ولی از باب کنجکاوی هم که شده بود نگاهی به مطالبشان می انداختم. آنچه دستگیرم می شد ، خنده یا گریه ای بود که در حقّ این دست انسانها سرازیر می شد. گریه ای از سر دلسوزی بر جهالت آنها و خنده از استدلال های سست آنها. همیشه یاد ضرب المثلی می افتم که سالها پیش در کلاس زبان عربی یاد گرفته بودم.

الغریق یتشبّث بکُلّ هشیم

(آسمان ریسمان کردن برای نجات ماهیت پوشالین شان)

   خیلی جالب است که انتهای همه ی این بیانه ها به اینجا ختم می شود که ما آب و نان و کار نداریم. و اینکه ای ملّت ایران، به پا خیزید. به خیابانها بریزید و علیه نظام اِلِه کنید و بِلِه کنید. نمی دانم چه شده که حالا تقاضای شعار نویسی مخفیانه کرده اند. به یاد دوران دبیرستان افتادم. در کوچه های تنگ و باریک راه مدرسه، شعار ضدّ نظام می نوشتند و دوستان بسیجی ما هم قبل از اینکه گذرمان به آن کوچه ها بیفتد، روی آن خط می کشیدند و می نوشتند: «بسیجی باطل کرد».

   حالا این را بگویم که اگر چیزی به عنوان هسته های سرخ شنیدید یا نوشته هایی سرخ رنگ از جنس نوشته های پشت در توالتهای عمومی به چشمتان خورد که علیه نظام بود، نترسید. (که البته مطمئنّم نمی ترسید.) فقط برای اینکه خیلی به قول امروزی ها سه نشوند، نیش خندی نثارشان کنید. ( راستی تنحنح هم مستحبّ است!)

   اندر جهالت این قوم همین بس که جمهوری اسلامی ایران را تشبیه به حکومتهای دموکرات غرب (مثل ایالات متّحده ) کرده اند و نفهمیده اند که فرق خدمت و قدرت چیست؛ یا اینکه ولایت فقیه را تشبیه به دیکتاتوری؛ که باز هم فرق خدا محوری و انسان محوری را درک نکرده اند.

   نهایت اینکه تا خدا در سرزمین غرب مرده باشد، و تا اومانیسم بر مستضعفین آن ور آبی حکومت کند، انسان مترقّی امروز در کوچه پس کوچه های مدرنیته و پسا مدرنیته دنبال چیزی جز آب و نان نمی گردد.

------------------------

پ.ن

   1. بشنوید برخی شعار های آنها را:

ما کار می خواهیم، ما نان می خواهیم!
ما آزادی می خواهیم و ما حکومت شورایی می خواهیم !
وما از بسیارانیم!

   2.این را گفتم که بدانید نه کودتایی قرار است اتّفاق بیفتد و نه تظاهراتی. آنچه هست، این که:

بسیجی همیشه بیدار است
 اسلام همیشه زنده است
و
یا علی


جمعه 86 آذر 9 , ساعت 2:23 صبح

 

مرگ بر اسرائیل

 

مرگ بر اسرائیل

هدیه ی من به اجلاس پاییزی صلح خاور میانه (آناپولیس)

الموت لإسرائیل

DOWN WITH ISRAEL

مرگ بر اسرائیل

الموت لأمریکا

DOWN WITH USA

(و نرید انّ نمُنّ علی الذین استُضعِفوا فی الأرض و نجعلهُم أئمّة و نجعلَهُم الوارثین)

 

 


سه شنبه 86 آبان 22 , ساعت 8:41 عصر

 

فاطمه معصومه(س) 

زبان در فضیلت تو بسته است و چشم تاب دیدن عظمت وجودیت را ندارد. آنچه از بلندای کوه کرامتت از زبانها بر گوشها و دلها می نشیند، فقط پرنده هایی است که در سرآغاز کوهپایه های منتهی به تو مسکن گزیده اند و نوا و چهچه شان گوشها را می نوازد. و چه ساده، اما زیبا گفت شاعر فقید بسیجی، آغاسی جنّت مکان:

مرغ دلم راهی قم می شود

در حرم امن تو گم می شود

عمة سادات سلام علیک

روح مناجات سلام علیک

کوثر نوری به کویر قمی

آب حیات دل این مردمی

عمة سادات بگو کیستی؟

فاطمه؟یا زینب ثانی استی؟

از سفر کرب و بلا آمدی؟

یا که به دیدار رضا آمدی؟

و در این طلوع ذی قعده ی 1428 ندارم جز تصاویری که اذان هنگام ذهن من و حافظه ی دوربینم را پرکرد. آنچه در یک لحظه به چشمم خورد ولی تا ابد خواهد ماند.

و این برگ سبزهای درویش قم نشین، تقدیم به بی بی کرامت

حضرت معصومه(سلام الله علیها) 

 ادامه مطلب...

شنبه 86 آبان 19 , ساعت 7:39 عصر

 

 کوچه های وطنم

یک آسمان دلم شاد می شود

وقتی می بینم رییس جمهور کشورم

بسیار راحت تر از آن که تصور می کردم

در کوچه پس کوچه های وطنم حاضر می شود

 و احوال مردم را می پرسد.

بدون اینکه بین او و مردمش

جز پوست صورتش

 فاصله ای باشد.

کجای دنیا چنین داستانهایی می توان یافت

جز ایران اسلامی؟

کوچه های وطنم 


سه شنبه 86 آبان 15 , ساعت 11:30 صبح

 

 

   ما شیعة امام صادق(علیه السلام)هستیم...

   ما آدم های خوبی هستیم.

مایة سرافرازی امام صادق(علیه السلام) هستیم.

   ما آدم های با تقوایی هستیم.

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

   ما خیلی راستگو هستیم. منافع خودمون و خانواده و دوستانمون رو با راستگویی عوض نمیکنیم.

مایة سرافرازی امام صادق(علیه السلام) هستیم.

   ما انسانهای امانتداری هستیم. اگه یه وسیله ای از بیت المال بهمون امانت بدند، ازش استفادة شخصی نمیکنیم.

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

   ما خیلی خوش اخلاق هستیم. با هر کی حرف میزنیم تبسم تو صورتمون دیده میشه. اصلا اینقدر خوش اخلاقیم که همه ما را با خنده رویی میشناسند. حتی اونهایی که گاهی با تندی باهامون رفتار میکنند. تازه گاهی از حقّ خودمون واسه دیگرون میگذریم.

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

   همسایه های ما افتخار میکنند که همسایه ای مثل ما دارند. اصلا اذیتشون که نمیکنیم؛ تازه در مقابل سر و صداهای ناخواستة اونها هم صبر میکنیم. آخه ممکنه این اتّفاقها واسه خودمون هم بیفته. مثلا بچه مون مریض بشه یا واسه مون مهمون بیاد یا...

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

   ما فقط حرف نمی زنیم. بیشتر عمل میکنیم. اگه گفتیم نباید حقّ خوری کرد، خودمون بیشتر عمل میکنیم. مواظبیم یه سر سوزن حقوق دیگرون رو تباه نکنیم. مثلا تو مترو یا صف اتوبوس نوبت رو رعایت میکنیم. رشوه و شیرینی و زیر میزی تو اداره و محلّ کار، که اصلا حرفشو نزن!

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

   ما نمیذاریم دیگرون در خیر رسانی ازمون پیش بیفتند. آخه ما شیعة امام صادق(علیه السلام) هستیم.

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

   ما امید به شفاعت امام صادق(علیه السلام) داریم. چون ما نمازمون رو ضایع نمیکنیم. اون رو به جماعت و اوّل وقت میخونیم. چون ایشون از ما خواستند.

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم.

  ما...ما...ما...

   مردم با دیدن ما به امام صادق(علیه السلام) علاقه مند میشن و دوست دارن شیعة ایشون باشند. آخه ما...

مایة سرافرازی امام صادق (علیه السلام) هستیم؟؟!

-----

منابع:

1.       اصول کافی، ج2، باب الورع، ص76

2.       اصول کافی،ج2، باب التقیه،ص 217

3.       وسایل الشیعه،ج1، باب وجوب عشرة الناس

4.       بحار الانوار...

5.       ...

 


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظ
[عناوین آرشیوشده]