سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هان! بی گمان ما اهل بیت، درهای حکمت و نورهای در ظلمت و روشنی امّتها هستیم [امام علی علیه السلام]
شنبه 87 شهریور 2 , ساعت 1:53 صبح

ما ایرانی ها را سیاسی ترین مردم دنیا می نامند. راستش نمی دانم این شایعه را چه کسی و با چه استنادی پخش نموده است. ولی دست کم این هست که گذرتان به هر نقطه از این کشور پهناور که بیفتد، صحبت از نقد مسؤولین است و کمبودها و کم کاریها. نقد حزبها و گروهها و در یک کلام، نقد حکومت از بالا تا پایین.  این وسط اما، شایعه بسیار کارساز است و نقش بازی می کند. کافی است جمله ای  در یک پایگاه خبری یا حتی یک وبلاگ یا یک خیابان منتشر شود تا به سرعت نور، به همه جای کشورمان برسد. بدون این که به درست و غلط بودنش دقّت کنیم. از قدرت رسانه هم بسیار شنیده بودم. ولی وقتی این را با تمام وجودم لمس کردم که یک راننده ی بین شهری از رییس جمهور می گفت و کارهایش. و از همه عجیب تر، جدّیّت و اصرار وی در صحیح بودن این خبر که جناب دکتر محمود، همیشه یک صندلی کذایی همراهش دارد تا امام زمان روی آن، کنار دستش بنشیند و به او تلقین کند!!! می گفت، خودش بارها در تلویزیون این را دیده است. نمی دانم، شاید هم راست می گفت و یک صندلی خالی بوده است که احمدی نژاد قبل از سخنرانی روی آن نشسته بوده و وقت سخنرانی خالی بود. شاید هم شخصیتی می بایست روی آن می نشست و از باب تصادف خالی بوده است. مهم نیست. مهم این است که این شایعه به چه سرعتی و با چه استحکامی پخش شده است. این هم مهم نیست. مهمتر این است که ما ایرانیان چه زود خبرها را باور می کنیم و چه زود فراموش! کاش برای خبرهایی که قبلا شنیده ایم و شاید به هزار نفر گفته ایم، دفترچه ای درست می کردیم تا اکنون بدانیم چند درصدش دروغ نبوده است.

 


شنبه 87 مرداد 26 , ساعت 7:41 صبح

گاهی در کشورمان شاهد اتّفاقاتی هستیم که اگر کمرمان را نشکند، سردرد مبهمی را برایمان به ارمغان خواهد آورد. جمعی که نماینده ی این ملّت با فرهنگ و متدین و پیشرفته اند، به وزیری رأی اعتماد می دهند. سپس، بعد از مرگ سهراب دنبال نوش دارو گشته، قسم می خورند که در رأی دادن، فریب خورده اند. فریب دو نقل قول از زبان کسانی را که در چنین جایگاهی نه عقلا و نه شرعا و نه قانونا نقل قولشان اعتبار ندارد. یکی نقل قول رییس جمهور از مقام معظم رهبری مبنی بر حمایتشان از آقای وزیر پیشنهادی، آن هم در یک جلسه ی کاملا خصوصی؛ و دیگری نقل قول خود آقای وزیر از وزیر اطلاعات، مبنی بر باطل بودن شایعات موجود درباره ی خودش!
واقعا باید به چنین نمایندگانی افتخار کرد که با دو مسأله ی دروغ ـ یا حیله ی ـ به این روشنی، فریب می خورند و رأی اعتماد می دهند. خودتان قضاوت کنید. زمام مملکت را به چه کسانی سپرده ایم. راستی چرا صدای مخالفان خفه شد؟ نگاه کنید!


جمعه 87 مرداد 25 , ساعت 1:45 صبح

 

نمایشگاه طلیعه ی ظهور، امسال بسیار کلیشه ای بود. بیش از آن که فکرش را می کردم. حتی جای برخی غرفه ها هم تغییر نکرده بود. چه رسد به محتویاتش. تکرار اندر تکرار. برای آنتی پسروی، بد نبود. همین!


چهارشنبه 87 مرداد 9 , ساعت 7:44 عصر

فرخ بعد از این که از توطئه ی پدر خانمش اطلاع می یابد و با او دعوایش می شود، به محل کار می رود.
پشت میز نشسته و به شدّت مشغول حساب و کتاب است.
شاگرد: ببخشید آقا مشغول چه کاری هستید؟
فرخ: گاهی لازم است انسان، دارایی ها و بدهی هایش را حساب و کتاب کند، ببیند بدهی هایش بیشتر است یا سرمایه اش؟
همین یک جمله کافی است تا انسانی را یک عمر بسوزاند و دگرگون کند.

از سریال ترانه ی مادری همین ما را بس!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خداحافظ
[عناوین آرشیوشده]