از وقتی بحث «عدالت اجتماعی» شعار جدّی سیاست دکتر احمدی نژاد شد، عده ی زیادی در مقابل آن موضع گرفته، آن را در شرایط فعلی نه توزیع ثروت که توزیع فقر نامیدند. این بحث به حدی داغ شده بود که از همان اول معلوم بود تمام دوره ی چهار ساله ی ریاست جمهوری دکتر را خواهد گرفت و شاید سالها بعد از آن هم ادامه یابد. جالب اینجاست که این بحث خودش را به برخی سخنرانی های محافل شبهای قدر امسال هم کشانده است. خوب است به برخی ادلّه ی دو طرف نگاهی بیندازیم.
آنهایی که با رییس جمهور همراه اند، عدالت را رکن رکین و جدایی ناپذیر حکومت اسلامی می دانند و معتقدند که این، از اصول ثابت شده در شریعت اسلام است و مثلا خود حضرت امیرالمؤمنین «علیه السلام» از همان روز اوّل که رسما خلیفه ی مسلمین شدند، بحث عدالت را مطرح کردند و حاضر شدند برای اقامه ی آن حتی سراغ مهریه های زنان مسلمان بروند و اموال بیت المال را از آنان پس بگیرند. به گونه ای که در پی این اعتقاد، دچار سه جنگ اصلی شدند و در پایان هم ـ به قول ابن ابی الحدید ـ به دلیل شدت عدالت ورزی، او را به شهادت رساندند. این جریان، و سخنان فراوان حضرت که در کتبی مثل نهج البلاغه جمع شده است، به همراه روایات فراوان دیگری که از رسول خدا و ائمه ی اطهار به دست ما رسیده است، همه و همه فقط این نظریه را تأیید می کند که در حکومت اسلامی، بحث عدالت باید از همان اوّل اجرا شود و نباید حالت مترقبه و متاخر داشته باشد.
در مقابل، کسانی که مخالف این نظریه اند، معتقدند که برای انجام یک حکم، باید موضوعش محقّق شود. تا ثروتی نباشد، چه چیز را می خواهیم تقسیم کنیم و اصولا عدالت بر سر چه؟ اگر ما اجازه ندهیم که گروهی دستشان باز باشد و با آرامش خیال، به تولید ثروت بپردازند، چگونه چیزی را که نیست یا در حال نابودی است، بین همه ی مردم تقسیم کنیم؟! پس باید مدّتی بگذرد تا ثروت در جامعه به اندازه کافی تولید شود، و در مراحل بعدی به عدالت اجتماعی بپردازیم. بعلاوه این که تحقق عدالت در زمان ما، مستلزم ترجیح برخی گروهها و اصناف است که می توانند ثروت را تولید کرده و در اختیار جامعه قرار دهند. وگرنه بی عدالتی نسبت به این افراد توانا و خلاق پیش می آید.
خوب است قبل از نقد این دو نظریه به یک نکته اشاره کنیم. ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ