سلام
1ـ اين که فرموديد «فرد شايسته اي در بين نامزدها نيافتيم»، اگر به اين معناست که ما مطمئنيم نامزدها هيچ کدام حداقل شرايط تقبل آن مسؤوليت را هم ندارند، پر واضح است که نبايد به هيچ کدام رأي داد. و اگر به اين معناست که حداقل ها را دارند ولي ايده آل ما نيستند، طبق حکم عقلي ترجيح بد بر بدتر، بايد يکي را برگزيد تا کار از بد، به بدتر نرسد.مسلّما اين کار براي حفظ نظام است که از واجب ترين واجبات است. چرا که باعث استحکام حکومتي مي شود که در راه رسيدن به ايده آل قدم بر مي دارد. در صورت اوّل هم نه اين که نبايد رأي داد، که بايد رأي سفيد داد. سود رأي سفيد هم به هيچ کس بر نمي گردد مگر نظام مردم سالار اسلامي( که در جاي خودش بحث شده که بهترين نظامهاست)
2ـ اما اين که فرموديد تعريف جديدي از شرع و وظيفه کردم، به هيچ وجه چنين نيست. اين عين اعتقاد شيعه است که همه ي احکام الهي تابع مصالح و مفاسدي است که گاهي عقل آنها را درک مي کند و گاهي هم درک نمي کند. و البته اگر مقدماتش را به عقل بدهيم، حتما تأييد خواهد کرد.برفرض هم که وظيفه منظور همان وظيفه ي دستوري باشد، رفع تناقض بين وظيفه ي شرکت در اصل انتخابات و حق انتخاب يکي از اطراف بسيار بديهي است.
3ـاما اين که فرموديد کسي با گناهان مذکور، از اسلام خارج شود، ما چنين اعتقادي نداريم. کسي با فقط گناه کردن از اسلام خارج نمي شود مگر اين که احکام ضروري اسلام را در عقيده انکار کند. در بحث شرکت نکردن در انتخابات هم اگر چه گناه و معصيت شرعي صدق مي کند، و کسي که کوتاهي کرده بايد در محضر خدا بايد جواب بدهد، ولي به هيچ وجه به معني خروج از اسلام نيست.
4- شما فرموديد اگر کسي مسلمان واقعي باشد تحت تأثير تبليغات قرار مي گيرد و حتما رأي مي دهد و اين با حقّ اختيار در تنافي است. اگر سري به بحث جبر و اختيار شيعه بزنيد و کمي کتابهاي کلامي ما را مطالعه بفرماييد تصديق مي فرماييد که امر به معروف و دعوت به کار خير، هرگز با اختيار درگير نمي شود. اگر شما کسي را با نصيحت و صحبت قانع کرديد که از دروغ پرهيز کند، و او خودش انتخاب کرد که ديگر دروغ نگويد، آيا مي توان گفت او به اجبار و نه از سر انتخاب، راستگويي را برگزيده است؟
5 ـ باز فرموديد که اگر مردم اشتباه انتخاب مي کنند چرا انتخابات؟ خيلي واضح است. اين اقتضاي نظام مادّي و خلقت بشر است. اگر قراربود مردم به زور به راه درست و به بهشت هدايت شوند، ديگر ميزاني براي تشخيص خوبها و بدها نداشتيم. نظام خلقت به اين گونه است که انسانها خود به دست خود سرنوشت فردي و اجتماعي خود را تعيين کنند. حال گاهي سراغ علي بن ابيطالب مي روند، گاهي سراغ معاويه بن ابي سفيان، گاهي هم بين اين دو را انتخاب مي کنند. بناي دين بر زورگويي نيست.مگر در جايي که خود مردم تسلط حکومت اسلامي را پذيرفته باشند. همان گونه که اميرمؤمنان علي عليه السلام، بعد از خلافت، مردم را به انجام وظايف اجتماعي امر مي کردند و آنها را در مقابل کوتاهي ها سرزنش و تنبيه.
6. اين را قبول دارم که نظام دموکرات، فقط رأي دادن نيست و نمايندگان و دولت خادم مردم اند(اگر چه شما درمورد خادم بودن نمايندگان در وبلاگتان کمي ترديد کرديد) ولي اولا ما هم قبول داريم که بسيار اتفاق افتاده است که منتخبين مردم راه ديگري جز رفاه و اعتلاي مردم را رفته اند. و اين را تأکيد مي کنيم که ما در جامعه ي ايده آل و در مدينه ي فاضله زندگي نمي کنيم. و اين را هم به تآکيد مي گوييم که اسلام و عدالت و برادري هنوز در اين کشور و در هيچ جاي دنيا آن گونه که بايد، اجرا نشده است. اين امر هم به عقيده ما تا زمان ظهور منجي واقعي بشريت و امام معصوم اتفاق نخواهد افتاد. ثانيا پيشرفتها و عقب ماندگي هاي يک ملّت دستخوش عوامل بسياري در درون و بيرون آن جامعه است و نمي توان همه ي شکستها را با يک چوب راند. همانگونه که دشمن در خيلي موارد نقشي در عقب افتادگي ما ندارد و کوتاهي از خود ماست، همه جا هم عقب افتادگي نتيجه ي کوتاهي مسؤولين نيست. و شما تأثير و تأثرات شديد نظامهاي جهاني را قبول داريد. مهمترين آنها تحولات مربوط به نفت است و گندم و غذا و...
7ـ اين که فرموديد در ايران، نظام بازخواست از مسؤولين بسيار ضعيف عمل مي کند، کاملا با شما موافقم و اميدوارم روزي برسد که هر مسؤولي آن گونه که حقّ است بازخواست شود تا در برابر هر تصميم و فعلي، قبلا خوب فکر کند و مصلحت عامه را لحاظ کند.البته اين سؤال هم هست که مگر در کشورهاي به اصطلاح متمدن چقدر مسؤولين به دادگاه امّتها کشيده شده اند که در ايران؟! پس مقايسه کردن ايران با ديگر کشورها هم مشکلي را حل نمي کند.
8ـ شما از کجا مي گوييد همه ي آنهايي که به مجلس رفته اند دغدغه اي جز آسايش مردم داشته اند؟ آمار مورد اعتمادي داريد؟ در مورد عقب افتادگي ها هم که گفتني ها را گفتم. و البته تأکيد مي کنم که همه ي مسؤولين ما وظيفه شناس نبوده اند و نيستند. ولي همه را به يک چوب راندن، دليل مي خواهد.
9ـ خود شما که الان در خارج به سر مي بريد مي دانيد که بيشترين ضرر گراني نفت، به کشورهاي صادرکننده ي نفت بر مي گردد و اين در دنياي امروز بسيار روشن است. لذا گران شدن نفت، نه تنها نفعي به کشور ما وارد نکرده است که باعث ضرر هم شده است. به علاوه اين که، خود اوپک و بقيه ي مراجع ذي صلاح تأييد کرده اند که نفت در زمان ما در حقيقت ارزانتر از چندين سال پيش فروخته مي شود. اين را با افت شديد قيمت دلار به خوبي مي توان فهميد.
10ـ اين را اعتراف مي کنم که فساد اقتصادي در کشور ما هنوز مهار نشده است. و اين راه هم باور دارم که اقتصاد کشور ما بسيار مريض است. چه در قياس با اقتصادسرمايه داري غرب و چه در قياس با نظام اقتصاد اسلامي ايده آل. و اين را هم قبول دارم که حقّ مردم شريف ايران آن گونه که بايد، ادا نشده است. ولي اين را قبول ندارم که اگر نظامي غير از نظام فعلي روي کار بود، وضع بهتر از اين بود که هست.
موفق باشيد.