• وبلاگ : حرفاي خودموني من
  • يادداشت : تقابل انتخاب و وظيفه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام،
    ممنون از شما بخاطر ادامه بحث دوستانه و همينطور پاسخي که به دوست محترمتان که بنده را آدم به حساب نياوردند، داديد.
    از گفتار شما، برداشت مي‌شود که فکر مي‌کنيد بنده هيچ اطلاعي از اسلام ندارم. محض اطلاع جنابعالي بنده نوه‌ي اسلام هستم. يعني نام پدر بزرگم اسلام بود. البته با نام که نمي‌شود ادعايي داشت، ولي لااقل وقتي کسي نوه‌ي آخوند است و در فاميل و دوستان نزديک روحاني کم ندارند مي‌شود فهميد آنقدر هم با مذهب و دين ناآشنا نيست. هرچند مي‌گويند گيرم پدر بزرگت فاضل... ولي لااقل بالاي منبر رفتن و پايين نيامدن را از آن خدابيامرز به ارث بردم.
    از شوخي گذشته نمي‌دانم تحصيلات شما در چه رشته و حدي است، ولي اگر حزوي نباشد، مطمئن باشيد تحصيل و مطالعه‌ي ديني شما از حقير بيشتر نيست.
    حال بحث خودمان:
    خوشحالم که لااقل کمبودها را قبول داريد و مانند برخي از مسؤولين آنها را انکار نمي‌کنيد. اين کار بحث ما را آسانتر مي‌کند.
    ببينيد دوست عزيز بحث ما بحث سياست و دين است. رأي دادن و مجلس و دولت يک امر سياسي و تا حدودي اجتماعي است. اگر گفته مي‌شد رأي دادن وظيفه سياسي يا اجتماعي است، تمام حرف‌هاي شما متين بود. البته در آن هم جاي حرف است که به آن خواهم پرداخت.
    وقتي صحبت از وظيفه شرعي مي‌شود، يعني شرع آنرا وظيفه دانسته. کاري که وظيفه است؛ يعني اجبار در آن کار است و انجام ندادنش مجازات دارد. انجام ندادن کاري که وظيفه شرعي است در آن دنيا مجازات دارد يعني گناه است. مسلماً کسيکه شرعيات را انجام ندهد و به آن پايبند نباشد، يعني شرع را قبول ندارد. چطور مي‌شود کسي چيزي را قبول داشته باشد، وظايفش را انجام ندهد؟ کسيکه شرع را قبول نداشته باشد هم مسلمان نيست. شما چطور مي‌توانيد ادعا کنيد کسيکه آگاهانه نماز نمي‌خواند، روزه نمي‌گيرد، الکل مي‌نوشد، گوشت خوک مي‌خورد، حجاب رعايت نمي‌کند و ... و مي‌داند شرع اينها را وظيفه دانسته و آگاهانه مخالف آنرا انجام مي‌دهد، باز هم مسلمان است؟ پس مسلماني در چيست؟ چون والدينش مسلمانند؟ فرق يک کافر و مسلمان در چيست؟ غير از رعايت وظايف شرعي؟
    باز هم تکرار مي‌کنم کسيکه وظيفه‌اي را که برعهده‌اش گذاشته شده با آگاهي انجام نمي‌دهد؛ تنها معني‌اش اين است که آن اصل را قبول ندارد. که در بحث ما و اين شعار آن اصل همان شرع است. پس در تهران و ري و اسلام‌شهر و شهريار و شميرانات و لواسانت و جاجرود و بومهن و شهرک‌هاي اطراف طبق آمار اعلام شده وزارت کشور فقط هفتصد و پنجاه هزار نفر بالغ وظيفه شرعي خود را انجام دادند و بقيه (هفتاد و هفت درصد) با انجام ندادن آگاهانه اين وظيفه اعلام کردند شرع را قبول ندارند يا بهتر بگوييم شرعي که شما مدعي آن هستيد را قبول ندارند. البته فرموديد رعايت نکردن وظايف شرعي گناه است. يعني اين تعداد که رأي ندادند، گناهکارند؟
    فرموديد حال اگر کسي شرع مورد نظر شما را قبول داشت و خواست وظايفش را انجام دهد ولي کسي را نه مي‌شناخت و نه کسي را اصلح مي‌دانست، بين بد و بدتر بايد بد را انتخاب کند. يعني مي‌فرماييد زمينه را براي حکومت بد ايجاد کنند؟ لطفاً پاسخ دهيد اگر دو نفر مشغول دزدي هستند شما وظيفه مي‌دانيد به آنکه کمتر دزد است کمک کنيد تا دزدي کند ولي آن يکي که بيشتر دزد است موفق به دزدي نشود؟ در حاليکه دزد اموال يک نفر را مي‌برد و حکومت بد زندگي و رفاه يک جامعه را. چرا اصرار داريد فقط براي مثلاً مشت محکم زدن به دهن آمريکا، در بد شدن اوضاع مملکت نقش داشته باشيد؟
    دوست عزيز، خدمت کردن حکومت به مردم به اين معني نيست که مثلاً نماينده‌اي مدام در حال امضاء کردن نامه‌ي وام دادن به افراد يا سفارش براي اشتغال باشد. اگر يک‌بار به مجلس رفته باشيد با اين صحنه آشنا خواهيد بود که مردم براي چه کارهايي به مجلس مراجعه مي‌کنند. دولت فعلي هم که سنگ تمام گذاشته مدام در حال خدمت مستقيم به مردم از طريق نامه گرفتن و بخشودن وام‌هاست. وقتي صحبت از خدمتگزار مردم مي‌شود، همين صحنه‌ها مجسم مي‌شود. در صورتيکه بجاي اين کارها آن نماينده مي‌تواند قانوني وضع کند تا تمام مردم بدون مراجعه به مجلس از اين امکانات استفاده کنند. اگر چنين قانوني هست و درست انجام نمي شود، آن نماينده وظيفه دارد تا آخر پي گيري کند و کساني که غفلت کردند را بازخواست کند. آن وزير، آن رئيس جمهور مي‌توانند با اخذ تصميمات صحيح و کارشناسي، بجاي خواندن تک‌تک نامه‌ها و سفارش و خدمت مستقيم شبانه‌روزي، مشکلات کل مردم را رفع کند، نه اينکه بدتر تصميماتشان باعث گراني‌ها و هرج و مرج باشد.
    خوشبختانه شما را فردي متين شناختم و به اين خاطر بحث با شما را مفيد مي‌دانم. ما وقتي در موردي بحث مي‌کنيم بهتر است از شعار دادن پرهيز کنيم و سعي کنيم بحث بر مبناي واقعي باشد.
    من جايي نگفتم تمام مسؤولين حکومت بد هستند. اتفاقاً خيلي از مسؤولين را به سبب فاميلي يا حتي دوستي از نزديک مي‌شناسم و به صداقت آنها اطمينان دارم. حتي رئيس جمهور را هم فردي ساده و تقريباً درستکار مي‌دانم (غير از دروغ‌ها و تهمت‌هايي که به علل سياسي مي‌زند). با تمام اينها بايد عملکرد مجموعه را در نظر گرفت و خود اذعان داريد آنچنان مثبت نيست. هرچند شعار‌ها ايده‌آل هستند، ولي آيا اين ايده‌آل‌ها محقق هم شده‌اند؟ از شرايط اقتصادي صحبت شد، فحشا را چه کنيم؟ ناامني را؟ اعتياد را؟ مشکلات فرهنگي را چه؟ سردرگمي جوانان را چه؟ اينها همه وظايف حکومت است. اينها همه همان ايده‌آلهايي است که مي‌گفتيد؟ خواهش مي‌کنم فقط جمکران را نبينيد. همان جواناني که مرا به ديدنشان در جمکران دعوت کرديد، هزاران مشکلي مالي و رفاهي دارند، که مسبب اصلي‌اش سياست‌هاي اشتباه دولت (به اعتراف وزير سابق اقتصاد) است. سري به يکي از ميادين يا پارک‌هاي شهر بزنيد، معتاد‌ها را خواهيد ديد. در کدام کشور با حداقل ايده آل‌ها چنين صحنه‌هايي را مي‌بينيد؟ سري به دادگاه‌ها بزنيد، تعداد دادگاه‌هاي کلاهبرداري و دزدي و تجاوز و قتل را حتماً خواهيد ديد. در کدام کشور اسلامي و غير اسلامي تعداد زندانيان کلاهبردار به اين تعداد است؟ آمار جنايت روزانه در شهر تهران به اعتراف رئيس پليس تهران بيشتر از جنايات کل آلمان در يک ماه است.
    مي‌فرماييد مردم ايران بايد تا ظهور منجي کوتاهي‌ها و اشتباهات حکومت را ناديده بگيرند و حکومت هم تلاشي براي بهتر شدن نکند، که يک زماني کسي مي‌آيد تا همه چيز درست شود؟ تکليف آن برندگان المپيادهاي علمي که در کشورم جز با سفارش آشنا و فاميل شغل مناسب نخواهند داشت ولي در کشور دشمن مردم و نظام (آمريکا) شغل و درآمد مناسب به آنها داده مي‌شود، تا زمان ظهور چيست؟ به همان امپرياليست خدمت کنند که حکومتشان قدرشان را نمي‌داند؟
    مثال واضح براي بحث مي‌تواند کشورهاي اسکانديناوي باشد. همانطور که حتماً مي‌دانيد هيچکدام از مسؤولين حکومتي اين کشورها دم از نجات بشريت و مدينه فاضله نمي‌زنند. ميزان مشارکت مردم هم در انتخابات به سختي به بيست درصد مي‌رسد. نه مثل آمريکا و روسيه کشورهاي استعمارگر هستند نه مثل انگليس و تا حدودي آلمان بازيگر استعمارگران و نه مثل کشورهاي عربي و اکثر کشورهاي دنيا نوکر استعمار. در اين کشورها کسي زير خط فقر (ماهيانه سرانه پانصد يورو) نيست، بي‌سواد ندارند، فساد (نه رابطه مونث و مذکر بلکه اخلاقي مانند تن‌فروشي، خيانت، دروغ‌گويي و ...) در پايين‌ترين حد است. اعتياد، کلاه‌برداري، دزدي تقريباً وجود ندارد. در نروژ در خانه‌ها قفل ندارد. يعني با اينکه نه شرع مي‌شناسند نه اسلام، کسي به مال ديگري تعدي نمي‌کند. حکومت هم نگران انقلاب نرم و سخت نيست. در مقابل ايران را بگذاريد. خودتان اذعان داشتيد که همه مشکلات شيطنت‌هاي خارجي نيست. پس چرا با وجود اينکه مي‌فرماييد حضور همه مردم در انتخابات لازمه حکومت درست است، در کشور ما با وجود مشارکت معمولاً بيش از شصت درصدي اينهمه افراد نالايق به حکومت رسوخ مي‌کنند؟ چرا هيچگاه کل مردم ايران طعم رفاه را نچشيدند؟ چرا با اين پشتوانه هميشه نگران تهديد نظام هستيم؟ ولي جايي که بيشترين ميزان مشارکت بيست درصد است، کسي دغدغه تهديد نظام را ندارد؟ همان نروژ هم صادر کننده نفت است. چرا نمي‌گويند چون دلار ارزن شده پس بايد همه چيز در يک سال دو برابر گران شود؟ چرا شيطان بزرگ براي غارت نفت آنها تهديدشان نمي‌کند؟ به نظر بنده، تمام اينها نقض کننده فرمايشات شما هستند.