در مورد پاسخگو بودن حکومت در برابر مردم تا دلتان بخواهد لااقل در آلمان
که خود در آن زندگي ميکنم، براي شما نمونه ميشمارم. همين چندي پيش رئيس
شرکت نيمه دولتي مخابرات، براي فرار از پرداخت ماليات حساب بانکي جداگانه
در سوئيس داشت. بازداشت و دادگاه و انفصال از خدمت و جريمه چند ميليون
يورويي (هزاران برابر مالياتي که نپرداخته بود) نتيجه کاري بود که تقريباً
بين مقامات ايراني کاملاً عادي است.
يا قبل از آن وزير دفاع آلمان بخاطر اينکه براي کاري اداري ولي غيرضروري
از هواپيماي دولت استفاده کرده، در مجلس استيضاح شد؛ چون اولاً مخارج
اضافي به مالياتدهندگان (مردم) وارد کرده، هم اينکه استفاده از اين
هواپيما باعث آلودگي هوا شده. آنوقت وزير محترم امور خارجه با اهل و عيال
و خانواده با هواپيماي اختصاصي به سوريه سفر زيارتي ميکنند و هيچ کجا
پاسخگو نيستند.
سالها پيش در هنگام ورود شاه ايران به برلين در درگيري دانشجويان مخالف
شاه با مأمورين ساواک، پليس آلمان در حمايت از ساواک با مردم درگير
ميشوند و يک نفر کشته ميشود. تمام فرماندهان پليس و وزير کشور استعفا
ميدهند. تا همين پنج سال پيش پليس آلمان حق حمل سلاح نداشت؛ چون در
استفاده از آن کوتاهي کرده بود. رنگ لباس پليس از سياه به سبز تغيير کرد
تا ذهنيت مردم نسبت به پليس تغيير کند. حال همين هفته پيش بعد از انتخابات
ايلام، پليس نظام اسلامي سه نفر معترض به تقلب را با تير مستقيم ميکشد.
ولي وزير کشور فقط ميگويد اشتباه فرماندار بوده و تمام. فرماندار کماکان
جايش نشسته و وزير هم نيازي به پاسخگويي بيشتر نميبيند.
اگر مايل بوديد باز هم مثالهايي از اين دست که در رسانههاي داخل ايران هم بازتاب داشتند خواهم گفت.
در مورد مشکلات اقتصادي، توقع اين است بجاي تکرار شعارهاي مسؤولين، کمي
تحقيق کنيد. قابل توجه شما: بيست سال قبل قيمت نفت ايران هفت دلار بوده و
اکنون صد و پانزده دلار. ارزش دلار در اين بيست سال فقط چهل درصد کاهش
داشته، ولي قيمت نفت شانزده برابر (يعني هزار و پانصد درصد) افزايش داشته.
قيمت برنج و گندم فقط به نسبت ارزش دلار زياد شده؛ يعني در بيست سال گذشته
فقط چهل درصد و در سال قبل فقط ده درصد. در ضمن تأثيرش فقط در کشورهاي
کاملاً محروم و معمولاً قحطي زده نمايان شده. در کشورهايي مثل ايران که
درآمدش به نسبت کاهش ارزش دلار و حتي بيشتر افزايش يافته نبايد نگراني
وجود داشته باشد. در صورتيکه در همين دو هفته اخير قيمت نان و برنج در
ايران پنجاه درصد افزايش يافته، تازه اگر برنج پيدا شود.
بدهيهاي ده سال قبل را لطفاً با حساب ذخيره ارزي امروز مقايسه کنيد.
ميزان درآمدهاي نفتي با حجم و ارزش واردات خود نشان دهنده رد تئوري مطرح
شده شماست (?). فکر ميکنم منبع طرح چنين مطلبي، مقالهاي باشد که ميزان
سود سرشار شرکتهاي نفتي انگليسي را در اين چند سال با ميزان سود کشورهاي
اوپک مقايسه کرده. البته مطرح نکرده اين سود چگونه نصيب اين شرکتها مانند
شل شده. کافيست کسي را در شرکت نفت ايران بشناسيد تا به شما بگويد
بزرگترين شريک تجاري شل شرکت نفت ايران است. حتي برنامه انبارداري
پالايشگاههاي ايران همه اخيراً با قيمت گزافي از شل خريداري شدهاند.
يعني دانشمندان جوان ايراني که انرژي هستهاي در آشپزخانه توليد ميکنند
(نقل به مضمون سخنراني دکتر احمدينژاد) توانايي نوشتن يک برنامه
انبارداري را ندارند؟
براي يافتن دلايل ديگر اين سود انبوه شرکتهاي نفتي غير اوپک، شما را به
مصاحبه مطبوعاتي معاون فروش وزارت نفت ارجاع ميدهم که در پاسخ تناقض
موجود ميان ميزان نفت فروخته شده با احتساب قيمت بازار و درآمد کل اعلام
شده، فرموده بودند که ما بخاطر مشکلات سياسي چند ساله اخير مجبوريم نفت را
با قيمت زير بازار به شرکتهاي واسطه بفروشيم. اين مصاحبه در خبرگزاريها
از جمله ايسنا منتشر شدند.
اين را هم بگويم و از منبر بيايم پايين.
حتماً از خبر قرارداد گازي بين قطر و اسرائيل باخبر هستيد. من خودم از
اخبار صدا و سيما شنيدم. حتماً هم ميدانيد تنها منبع گازي قطر ميدان گازي
مشترک با ايران است که ايران بخاطر تحريمهاي اخير و لغو قراردادهاي
اکتشافي هنوز نتوانسته از اين ميدان گاز استخراج کند. ولي قطر اين کار را
ميکند و با قيمت ارزان گازي که نصفش مال ايران است را در اختيار اسرائيل
(دشمن اصلي نظام) ميگذارد.
آيا وظيفه شرعي غير از اين است که اين خيانتها و ناکارآمديها رسوا شوند؟
ولي کجا هستند تعيين کنندههاي وظايف شرعي؟ يعني نميدانند؟ نميبينند؟
آيا اينها نظام را تهديد ميکنند يا ميزان کم ولي آگاهانه مشارکت در
انتخابات؟